در من، زنی عزادار مامِ دندان ریخته وطن است
گاهی دلم بشدت برای خودم تنگ می شود، برای آن دخترک شوخ و شنگ بازیگوشی که روزگاری بیخیال از همه دنیا زندگی می کرد و از روزمرگی هایش لذت میبرد. برای به یاد آوردن خندههای آن دختر، رقص موهایش در باد، صدای تق تق کفشهای پاشنه بلند و شکوفههای گل سرخ روی پیراهنش باید قرنها…